سلام فرشته مهربونم بالاخره بعد از چند روز انتظار پیغامم به دستت رسید و اومدی تو وبلاگ خودت ، اومدی جایی که مدتهاست انتظار اومدنت رو میکشم. الان که دارم این رو برات مینویسم تازه متوجه حضورت تو وبلاگ شدم ،وقتی فهمیدم که اومدی و عضو شدی اونم به اسم (فرشته ی همیشگی تو) به یه باره اشک از چشمام سرازیر شد و همینطور که دارم گریه میکنم سعی میکنم این دل نوشته رو هم برات کامل کنم وای اگه بدونی که چقدر خوشحالم باورت میشه نمیدونم از شوق حضورته که دارم گریه میکنم یا بغضی که مدتهاست منتظر یه جرقه بوده تا منفجر بشه ولی اینو میدونم قربونت برم هر چی که هست برای توی نازنینه ، فرشته جون به خدا خیلی دلم برات شده ، ای بابا من همینجوری دارم گریه میکنم میترسم یکی الان در اتاق رو باز کنه بیاد تو من رو اینجوری ببینه منم بمونم که چی جواب بدم. میبینی مهربون هنوزم که هنوزه وقتی میبینمت نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم آخه چرا باید آروزی رسیدن ما به همدیگه تبدیل بشه به حسرت با هم بودنمون. فرشته جون از احوالت برام بگو میتونی از تو قسمت نظرات (همدل) حرفات رو بطور خصوصی برام بنویسی . انقدر ذوق کردم از اومدنت که یادم رفت حالت رو بپرسم گلم، خوبی؟ قربون دل مهربونت برم این روزا چه کارا میکنی ؟
دیگه نمیشه ، نمیتونم ، الان که همه بفهمن دارم بی صدا گریه میکنم. از اینکه اومدی و من رو از انتطار در آوردی با تمام وجودم ممنونم، الان که میدونم اومدی هر لحظه که اینجا باشم تو و حضورت رو حس میکنم.
از احوالت برام بنویس
دوست دارم فرشته ی همیشگی من
نظرات شما عزیزان:
|